گروه فرهنگی مشرق - مسئول محترم در بخشی از سخنرانی شان در "دیدار با هنرمندان" گفته است:
تاملی در ماهیت و مکانیسم عمل و میزان کیفیت تاثیر گذاری و گستردگی استفاده از تهاجم فرهنگی و جنگ نرم و استراتژی و اهداف مدیران و برنامه ریزان پروژه های جنگ نرم و تهاجم فرهنگی، نشان دهنده این حقیقت است که در برخی موارد، جنگ نرم و تهاجم فرهنگی (در مقایسه با تجاوز نظامی) ظرفیت و توان بیشتری برای تهدید امنیت ملت ها و حریم و حدود هویتی و استقلال و حتی تمامیت ارضی کشور ها دارد. باید به این مهم نیز توجه کرد که سربازان جنگ نرم و تهاجم فرهنگی رمان نویسان و شاعران و نقاشان و سینما گران و تئوریسین ها و فیلمسازان هستند.
لطفا توجه شود، مقصودمان این نیست که هر زمان نویس و شاعر و هنرمند و ایدئولوگ و فیلسوف و نقاش عامل تهاجم فرهنگی و جنگ نرم، بر هم زننده ی امنیت و استقلال و تهدیدی برای هویت و تمامیت ارضی ملت ها است. خیر، به هیچ وجه چنین منظوری نداریم.
می دانیم و معتقدیم که بسیاری از هنرمندان و رمان نویسان و شاعران و نقاشان و فیلمسازان و ایدئولوگ ها و تئوریسین ها و... انسان هایی متعهد و آرمان گرا و ارزشی هستند و با قلم و فکر و اثر و هنر و اندیشه شان از دین و معنویت و استقلال و آرمان های دینی و اخلاقی و ارزش ها دفاع کرده و می کنند.
اما، این هم متاسفانه حقیقت دارد که هنرمندان و شاعران و فیلسوفان و نقاشانی هم هستند که آثاری ضد ارزشی و ضد اخلاقی و ضد دینی تولید کرده و می کنند، مروج فحشا و منکرات اند،مبلغ تیدئولوژی های استثمار گر و تئوریزه کننده ی منفعت طلبی ها و اغراض سلطه گرانه ی رژیم های استکباری اند.
آنچه که هنرمند و تئوریسین و داستان نویس و... ارزشی و آرمان گرا و عدالت محور را از هنرمند و تئوریسین و داستان نویس و... مروج ضد ارزش ها و منکرات ومدافع استکبار متمایز و جدا می کند، روح و جهت و محتوای آثار آن ها است. صرف اینکه شخصی نقاش یا موزیسین یا رمان نویس و در یک کلام هنرمند است، موجب نمی شود که مدعی شویم: " هنر خطر نیست و هنرمند امنیت کشور را به مخاطره نمی اندازد. به هنر و هنرمند اعتماد کنیم".
آری خوب است که به هنر و هنرمند اعتماد کنیم، اگر آن هنرمند دارای جهت گیری ارزشی و سالم و معنوی باشد. صرف موزیسین و نقاش و شاعر و فیلمساز و... بودن (صرف هنرمند بودن) موجب نمی شود که تصور کنیم، "هنر خطر نیست و هنرمند امنیت کشو را به مخاطره نمی اندازد" ؛ کاملا به عکس، هنرمندان ضد ارزشی در کنار داستان نویسان تعهد گریز مبلغ آبسوردیسم، همراه تئوریسین ها و ایدئولوگ های نئولیبرالیست، همگی و البته هر یک به طریق خاص خود، سربازان جنگ نرم و تهاجم فرهنگی اند و امکان آن را دارند که با فعال شدن و ترویج آراء و آثار خود، اعتقادات دینی و ارزش های اخلاقی و آرمان های معنوی و هویت و استقلال و آزادی و امنیت ملت هارا تهدید نمایند و این کار را کرده اند.
خوب است که مسئول محترم و همه آن هایی که مثل ایشان می اندیشند در خصوص هنر و هنرمند هم رای ایشان هستند، تاملی درباره ی " ناتوی فرهنگی" و مکانیسم عمل و انبوه هنرمندان و داستان نویسان و تئوریسین های همکار ناتوی فرهنگی و اغراض و سمت و سویی که دنبال می کردند، داشته باشند. کتب، مقالات و اسناد مکتوب بسیاری درباره ی ناتوی فرهنگی و جنگ فرهنگی و جنگ فرهنگی "سیا" و قدرت های امپریالیستی علیه ملت ها و علیه حکومت ها هایی که استکبار لیبرالی به نحوی با آن ها مخالف بوده است و نیز در خصوص نقشی که هنرمندان و داستان نویسان و مزیسین ها و...در مقام سربازان جنگ نرم در جهت پیشبرد اغراض استکباری بر عهده داشته اند، منتشر گردیده است.
این اسناد مکتوب و اطلاعات مستند و مشاهدات منغود و تجربیات تاریخی به روشنی به ما نشان می دهند که همان گونه که " اگر بگوییم هنر مرده را زنده می کند، سخنی به گزاف نگفته ایم" (والبته این سخن منحصرا مختص هنر دینی و معنوی و آرمان گرا است و لاغیر)، در عین حال اگر هنر محتوایی غیر دینی و غیر ارزشی و مشرکانه و استکباری داشته باشد، بی تردید می تواند نقشی مخرب داشته باشد( پیش از این به نمونه هایی از این گونه آثار هنری اشاره کردیم) و هنرمند تولید کننده ی این گونه آثار در مقام هنرمندی غیر ارزشی می تواند به عنوان سرباز تهاجم فرهنگی استکبار، امنیت و هویت و استقلال ملت هارا به صورت سازمان یافته تهدید نماید. وما ( به ویژه در قرن بیستم) و در ارتباط با پروژه ها و عملیات های ناتوی فرهنگی شاهد بوده ایم که بار ها و بار ها هنرمندان و نویسندگان و... با ایفای نقش در پرونده های جنگ نرم و "جنگ سرد فرهنگی" چنین کرده اند.
از مجموع آنچه گفتیم نمی خواهیم نتیجه گیری کنیم که هنر ارزشی و انقلابی وهنرمند ارزشی و انقلابی نداریم و یا به ترویج بدبینی نسبت به هنر و هنرمند بپردازیم. مسئول محترم در بخشی از صحبتش گفته است: "برخی هنرمندان ما را به غرب زدگی متهم می کنند، استدلال آن ها این است که بدنه ی هنری کشور را فساد فراگرفته است و باید این بنا را ویران کرد و از نو ساخت."
جان و جوهر سخن ما این است که اولا؛ هم هنر و هنرمند ارزشی و دینی و انقلابی و آرمان گرا داریم، و هم هنرمند غیر ارزشی و مروج سکولاریسم و ضد انقلاب و مروج شرک اومانیستی و مشهور ات لیبرال- دموکراتیک، ثانیا؛ هنر انقلابی و دینی، سازنده ی و تعالی بخش است و هنرمند انقلابی و دینی، رشد دهنده و راهنمای به سوی کمال است و در عین حال هنر غیر ارزشی و اومانیستی و نئولیبرالی، مخرب و ضد ارزشی است و می تواند امنیت ملی و هویت دینی و استقلال کشور و عرت ملی را تهدید نماید. وقتی هنرمندی به دلیل تعلقات مدرنیستتی و نئولیبرالی اثری با مضمون غیر ارزشی تولید می کند، خواسته یا نا خواسته در خدمت جریان تهاجم فرهنگی و جنگ نرم قررر گرفته است و به تهدید امنیت فرهنگی و اخلاقی و حتی سیاسی جامعه پرداخته است. ثالثا؛ این تصور که یک تابلوی نقاشی یا یک فیلم یا یک رمان به صرف اثر هنری بودن، هویت ارزشی و خیر دارد تصوری است که به لحاظ نظری بی مبنا و لحاظ عملی، خلاف واقعیات و تجربه ها و مشاهده های عینی است.
اگر متوجه نشویم که جنگ نرم و تهاجم فرهنگی، چه عمق و باطن مخربی دارد و چگونه در پیوند با اغراض مشخص سیاسی دشمن عمل می کند و اگر در نظر نگیریم که هنرمندان نئولیبرالیست و غیر ارزشی ( و نه همه ی هنرمندان) کارگزاران و مجریان جنگ نرم و تهاجم فرهنگی اند دچار غفلت خواهیم شد و این غفلت می توان آثار و نتایج مخرب و حتی فاجعه باری برای ما به بار آورد. درباره ی سخنان مسئول محترم نکات دیگری نیز وجود دارد که ان شاالله در فرصتی مقتضی باید بدان پرداخت.
"به هم اعتماد کنیم، دوران؛ دوران اعتماد است. وظیفه دولت مداخله در هنر نیست، وظیفه ذاتی دولت تامین مسائل مهم و ملی است، مثل مسئله امنیت، سیاست خارجی که سیاست خارجی و اعمال دیپلماسی صرفا از طریق دولت انجام می گیرد و نها دیگری حق مداخله ندارد....اما در حوزه های دیگر مثل اقتصاد و فرهنگ باید تصدی گری دولت به حداقل برسد.... دولت کتاب نمی نویسد، فیلم نمی سازد، موزیک نمی سازد، شعر نمی سراید، دولت باید تسهیل کننده راه برای اصحاب فکر و هنر باشد. یادمان باشد و همه بدانیم هنر خطر نیستو هنرمند امنیت کشور را به مخاطره نمی اندازد، به هنر و هنرمند اعتماد کنیم"
می گویند وظیفه ذاتی دولت تامین مسایل مهم و ملی است، مسئله امنیت، سیاست خارجی و کاملا درست می فرمایند. وظیفه ذاتی در دولت تامین مسایل مهم و ملی است و یکی از مسایل مهم و ملی، امنیت است. اما به نظر می رسد که نکته بسیار مهمی مغفول واقع شده است.در جهان کنونی( به دلیل حضور قدرتمند رسان ها و سیطره ی ادبیات رسانه ای) بیش از هر زمان و دوره ی تاریخی دیگری، تهاجم فرهنگی و جنگ نرم ( تهاجم در آمیخته ی فرهنگی – سیاسی ) صورت سازمان یافته پیدا کرده است و گاه به موازات جنگ نظامی و تهاجم دیپلماتیک در مواردی به نیابت از آن ها یا به جای آن ها عملیاتی و اجرایی می شود. تاملی در ماهیت و مکانیسم عمل و میزان کیفیت تاثیر گذاری و گستردگی استفاده از تهاجم فرهنگی و جنگ نرم و استراتژی و اهداف مدیران و برنامه ریزان پروژه های جنگ نرم و تهاجم فرهنگی، نشان دهنده این حقیقت است که در برخی موارد، جنگ نرم و تهاجم فرهنگی (در مقایسه با تجاوز نظامی) ظرفیت و توان بیشتری برای تهدید امنیت ملت ها و حریم و حدود هویتی و استقلال و حتی تمامیت ارضی کشور ها دارد. باید به این مهم نیز توجه کرد که سربازان جنگ نرم و تهاجم فرهنگی رمان نویسان و شاعران و نقاشان و سینما گران و تئوریسین ها و فیلمسازان هستند.
لطفا توجه شود، مقصودمان این نیست که هر زمان نویس و شاعر و هنرمند و ایدئولوگ و فیلسوف و نقاش عامل تهاجم فرهنگی و جنگ نرم، بر هم زننده ی امنیت و استقلال و تهدیدی برای هویت و تمامیت ارضی ملت ها است. خیر، به هیچ وجه چنین منظوری نداریم.
می دانیم و معتقدیم که بسیاری از هنرمندان و رمان نویسان و شاعران و نقاشان و فیلمسازان و ایدئولوگ ها و تئوریسین ها و... انسان هایی متعهد و آرمان گرا و ارزشی هستند و با قلم و فکر و اثر و هنر و اندیشه شان از دین و معنویت و استقلال و آرمان های دینی و اخلاقی و ارزش ها دفاع کرده و می کنند.
اما، این هم متاسفانه حقیقت دارد که هنرمندان و شاعران و فیلسوفان و نقاشانی هم هستند که آثاری ضد ارزشی و ضد اخلاقی و ضد دینی تولید کرده و می کنند، مروج فحشا و منکرات اند،مبلغ تیدئولوژی های استثمار گر و تئوریزه کننده ی منفعت طلبی ها و اغراض سلطه گرانه ی رژیم های استکباری اند.
آنچه که هنرمند و تئوریسین و داستان نویس و... ارزشی و آرمان گرا و عدالت محور را از هنرمند و تئوریسین و داستان نویس و... مروج ضد ارزش ها و منکرات ومدافع استکبار متمایز و جدا می کند، روح و جهت و محتوای آثار آن ها است. صرف اینکه شخصی نقاش یا موزیسین یا رمان نویس و در یک کلام هنرمند است، موجب نمی شود که مدعی شویم: " هنر خطر نیست و هنرمند امنیت کشور را به مخاطره نمی اندازد. به هنر و هنرمند اعتماد کنیم".
آری خوب است که به هنر و هنرمند اعتماد کنیم، اگر آن هنرمند دارای جهت گیری ارزشی و سالم و معنوی باشد. صرف موزیسین و نقاش و شاعر و فیلمساز و... بودن (صرف هنرمند بودن) موجب نمی شود که تصور کنیم، "هنر خطر نیست و هنرمند امنیت کشو را به مخاطره نمی اندازد" ؛ کاملا به عکس، هنرمندان ضد ارزشی در کنار داستان نویسان تعهد گریز مبلغ آبسوردیسم، همراه تئوریسین ها و ایدئولوگ های نئولیبرالیست، همگی و البته هر یک به طریق خاص خود، سربازان جنگ نرم و تهاجم فرهنگی اند و امکان آن را دارند که با فعال شدن و ترویج آراء و آثار خود، اعتقادات دینی و ارزش های اخلاقی و آرمان های معنوی و هویت و استقلال و آزادی و امنیت ملت هارا تهدید نمایند و این کار را کرده اند.
خوب است که مسئول محترم و همه آن هایی که مثل ایشان می اندیشند در خصوص هنر و هنرمند هم رای ایشان هستند، تاملی درباره ی " ناتوی فرهنگی" و مکانیسم عمل و انبوه هنرمندان و داستان نویسان و تئوریسین های همکار ناتوی فرهنگی و اغراض و سمت و سویی که دنبال می کردند، داشته باشند. کتب، مقالات و اسناد مکتوب بسیاری درباره ی ناتوی فرهنگی و جنگ فرهنگی و جنگ فرهنگی "سیا" و قدرت های امپریالیستی علیه ملت ها و علیه حکومت ها هایی که استکبار لیبرالی به نحوی با آن ها مخالف بوده است و نیز در خصوص نقشی که هنرمندان و داستان نویسان و مزیسین ها و...در مقام سربازان جنگ نرم در جهت پیشبرد اغراض استکباری بر عهده داشته اند، منتشر گردیده است.
این اسناد مکتوب و اطلاعات مستند و مشاهدات منغود و تجربیات تاریخی به روشنی به ما نشان می دهند که همان گونه که " اگر بگوییم هنر مرده را زنده می کند، سخنی به گزاف نگفته ایم" (والبته این سخن منحصرا مختص هنر دینی و معنوی و آرمان گرا است و لاغیر)، در عین حال اگر هنر محتوایی غیر دینی و غیر ارزشی و مشرکانه و استکباری داشته باشد، بی تردید می تواند نقشی مخرب داشته باشد( پیش از این به نمونه هایی از این گونه آثار هنری اشاره کردیم) و هنرمند تولید کننده ی این گونه آثار در مقام هنرمندی غیر ارزشی می تواند به عنوان سرباز تهاجم فرهنگی استکبار، امنیت و هویت و استقلال ملت هارا به صورت سازمان یافته تهدید نماید. وما ( به ویژه در قرن بیستم) و در ارتباط با پروژه ها و عملیات های ناتوی فرهنگی شاهد بوده ایم که بار ها و بار ها هنرمندان و نویسندگان و... با ایفای نقش در پرونده های جنگ نرم و "جنگ سرد فرهنگی" چنین کرده اند.
از مجموع آنچه گفتیم نمی خواهیم نتیجه گیری کنیم که هنر ارزشی و انقلابی وهنرمند ارزشی و انقلابی نداریم و یا به ترویج بدبینی نسبت به هنر و هنرمند بپردازیم. مسئول محترم در بخشی از صحبتش گفته است: "برخی هنرمندان ما را به غرب زدگی متهم می کنند، استدلال آن ها این است که بدنه ی هنری کشور را فساد فراگرفته است و باید این بنا را ویران کرد و از نو ساخت."
جان و جوهر سخن ما این است که اولا؛ هم هنر و هنرمند ارزشی و دینی و انقلابی و آرمان گرا داریم، و هم هنرمند غیر ارزشی و مروج سکولاریسم و ضد انقلاب و مروج شرک اومانیستی و مشهور ات لیبرال- دموکراتیک، ثانیا؛ هنر انقلابی و دینی، سازنده ی و تعالی بخش است و هنرمند انقلابی و دینی، رشد دهنده و راهنمای به سوی کمال است و در عین حال هنر غیر ارزشی و اومانیستی و نئولیبرالی، مخرب و ضد ارزشی است و می تواند امنیت ملی و هویت دینی و استقلال کشور و عرت ملی را تهدید نماید. وقتی هنرمندی به دلیل تعلقات مدرنیستتی و نئولیبرالی اثری با مضمون غیر ارزشی تولید می کند، خواسته یا نا خواسته در خدمت جریان تهاجم فرهنگی و جنگ نرم قررر گرفته است و به تهدید امنیت فرهنگی و اخلاقی و حتی سیاسی جامعه پرداخته است. ثالثا؛ این تصور که یک تابلوی نقاشی یا یک فیلم یا یک رمان به صرف اثر هنری بودن، هویت ارزشی و خیر دارد تصوری است که به لحاظ نظری بی مبنا و لحاظ عملی، خلاف واقعیات و تجربه ها و مشاهده های عینی است.
اگر متوجه نشویم که جنگ نرم و تهاجم فرهنگی، چه عمق و باطن مخربی دارد و چگونه در پیوند با اغراض مشخص سیاسی دشمن عمل می کند و اگر در نظر نگیریم که هنرمندان نئولیبرالیست و غیر ارزشی ( و نه همه ی هنرمندان) کارگزاران و مجریان جنگ نرم و تهاجم فرهنگی اند دچار غفلت خواهیم شد و این غفلت می توان آثار و نتایج مخرب و حتی فاجعه باری برای ما به بار آورد. درباره ی سخنان مسئول محترم نکات دیگری نیز وجود دارد که ان شاالله در فرصتی مقتضی باید بدان پرداخت.
شهریار زرشناس